سلام دوباره
امروز که بعد ماه ها اومدم وبلاگ متین واقعا نمی دونم چی باید بنویسم. شب از نیمه گذشته و من هوس وبلاگ نویسی به سرم زده. راستش اونقدر وقتم گرفته هست که واقعا نمی شه. خیلی دلم می خواد عکس های متین رو بذارم ولی نمی دونم چرا نمی شه و مشکل کجاست. فرمت عکسای من همونی هست که تو وبلاگ مجازه ولی آپلود نمی کنه. حالا بگذریم از این جرفها. بگم براتون از متین مامان. راستش اگه تعریف حساب نکنید متین پسر خیلی بامزه و نازیه. اینو البته بقیه می گن. یه وقت فکر نکتید دارم از پسرم تعریف می کنم (هر چند بالاخره مادرموووووووووووو خوب یه کم تعریف چاشنی کاره!!) در عرض یک ماه حدود شیش تا دندون در آورده که چهار تاش بیرونه و دو تاش هم سفیدیش رو لثه اش معلومه...
نویسنده :
مامان ریحانه
2:35
بدون عنوان
امروز برای اولین بار با حرکات نرم و قشنگ تو از خواب بیدار شدم جیگل مامان انگار دستت رو مشت کرده باشی و اون رو آروم تکون بدی. آخه می دونی تا دیروز تو همش یا محکم به زیر یا بالای دلم می زدی یا یه دفعه می چرخیدی. فکر کنم حسابی بازیگوشی مامانم . ...
نویسنده :
مامان ریحانه
12:19
ماجرای سونوگرافی سه بعدی
دختر بودن یا پسر بودن. مسئله این است.
اینجا توی قلب من یه جشن برپاست یه جشن باشکوه و بزرگ به بزرگی اتفاقی که درونم جریان داره. به بزرگی اتفاقی که قهرمانش تو هستی کوچولوی من. عزیز من مامان می خواد یه رازی رو با همه در میون بذاره ولی دوست داره تو فعلا گوشاتو بگیری تا از این قسمتش خبر دار نشی. راستش من هیچ وقت فکر نمی کردم که صاحب پسر بشم یعنی تو تصورات و رویاهام همیشه دختر بود. ولی از وقتی که خدا فرصت بودن رو به تو عزیز دلم داد و موهبت مادری رو به من با خدای خودم عهد کردم که فقط سلامتت برام مهم باشه و به دختر یا پسر بودنت فکر نکنم. نمی دونم چرا همش فکر می کردم و شاید الان هم با وجود تمام تلاشم برای پاک کردن این تصور از ذهنم این تفکر رو دارم که دختر باوفاتر از پسر هست ...
نویسنده :
مامان ریحانه
12:20
عیدتون مبارک
پسرگلم اولین عید فطرت مبارک. درسته که هنوز تو دل مامانی ولی تکون خوردنای کوچولوت بهم می فهمونه که موجود نازنینی تو وجودم هست که هر ساعت وجود خودش رو بهم ثابت می کنه. مهربونم عیدت مبارک. عید تمام نی نی کوچولوها و مامانای مهربونشون هم مبارک. از ته دل آرزو می کنم خدا از همه عباداتشون رو خالصانه قبول کرده باشه و همه مورد آمرزش خداوند قرار گرفته باشیم. آمین یا رب العالمین &nbs...
نویسنده :
مامان ریحانه
10:42
دلتنگی های مامان ریحانه
جیگر مامان دوباره خوش اومدی
سلام به همگی همگی. بذارید یه راست برم سر اصل مطلب از بس که ذوقم سر به آسمون زده دیروز رفتیم سونوگرافی. من و مامانی نی نی یعنی مامان خودم و بابایی نی نی یعنی همسر محترم. از ماه پیش دلم لک زده بود که تو سونوی این ماه دوباره حرکات نی نی خوشگل خودمو ببینم. آخه اون سری خیلی تکون تکون می خورد و دلمو حسابی آب کرده بود. جونم واستون بگه که این سری قربونش برم الهی تنبلکم زیاد تکون نخورد. دکتر اول که نگات کرد پرده از یه راز بزرگ برداشت. اینکه جیگر مامان و بابا آقا پیسله و اینکه همه چیزش خوبه فقط می گفت دکتر خودم به مطلبش زنگ زده و راجع به عدد NT نی نی اظهار نگرانی کرده و اینکه اون به خانم دکتر گفته جای نگرانی نیست و ...
نویسنده :
مامان ریحانه
13:47
نی نی من در هفته ی شونزدهم
چوچولوی مامان. دوست دارم هر هفته با زبون خودم برات بنویسم که تو هر این هفته چه تغییراتی رو پشت سر می ذاری. من اگه یه همچین چیزی داشتم یعنی یه دفتر خاطرات مربوط به این دورانم که مامان و بابام برام نوشته بودند مطمئنا کلی حال می کردم. نی نی من تو الان باید 11 سانتي متر باشی و 110 گرم هم وزن داشته ...
نویسنده :
مامان ریحانه
1:33
اولین روز ماه خدا
امروز اولین روز ماه خداست عزیز کوچولوی من تو اولین باری هست که بودن تو این لحظات رو تجربه می کنی. عزیز من تو اون چیزی رو تجربه می کنی که من تجربه می کنم پس سعی می کنم بهترین تجربیات رو از تک تک این ثانیه ها داشته باشم تا چوچولوی من از تموم اونها لذت ببری. مامانی من قراره هقته بعد بریم سونوگرافی تو قراره تو اون روز نقش مهمی رو ایقا کنی یعنی اگر درست بچرخی و دکتر بتونه بر اون اساس درست تشخیص بده می فهمم تو چوچولو چی هستی و من باید این وبلاگ رو به چه اسمی بذارم پس بچه خوبی باش و درست بچرخ آفرین ...
نویسنده :
مامان ریحانه
0:25